اعتصاب
قسمت دوم
سپهر
بستراعتصاب
بستر اعتصاب جامعه است که بنا به توازن قوا و شرایط پیش برندهء انقلابی اعتصاب اشکال متفاوتی به خود می گیرد؛ گاه سیاسی گاه اقتصادی٬ که در طول تاریخ مبارزات کارگران بنا به شرایط اجتماعی٬ ظرفهای تشکیلاتی متفاوتی برای پاسخ به خواستهای کارگران که منطبق بر توازن قوای اجتماعی میباشد شکل گرفته و به سنتهای تشکیلاتی متفاوتی تبدیل گشته است. از آنجمله شوراها- سندیکاها و اتحادیه ها می باشند که اعتصابها را رهبری و سازماندهی میکنند. این تشکلها با توجه به افقی که برای اهداف اعتصاب ترسیم میکنند اعتصابها را سازماندهی و رهبری میکنند.
سنتها و برخوردهای متفاوت به اعتصاب و اهداف آن
با تکوین و پیشرفت انقلاب در جامعه اعتصاب در هر منطقه با انرژی و پتانسیل حرکتی جدیدی به میدان میاید و برای سازماندهی آن اشکال جدید و افق تازه ای را ترسیم میکند که نیروهای سیاسی و احزاب پاسخهای متفاوتی را به آن خواهند داد.
مارکسیستها:
اینان همواره در جهت متشکل و بسیج کردن کارگران در مبارزات اقتصادی و سیاسی هستند و میدانند تنها از میان این رهگذر طبقه متشکل و صاحب قدرت اجتماعی جهت تسخیر قدرت خواهد شد. این احزاب در عین پیشبرد مبارزه برای انجام انقلاب اجتماعی میکوشند در وضع زندگی اقتصادی و حقوق سیاسی و اجتماعى کارگران تحولات ملموسی ایجاد کنند. دارا بودن این افق باعث نفوذ هر چه بیشتر این احزاب در تشکلهای توده ای خواهد شد.
سندیکالیستها:
اینان همواره در جهت مبارزهء صرف اقتصادی هستند. تشکلهای سندیکایی را در چهارچوب نظام سرمایه داری همراه با اصلاح طلبان سازماندهی میکنند. هدف نهایی آنها رفرم اقتصادی میباشد. اغلب با اوج گیری انقلاب و دخالت کارگران در مبارزهء سیاسی٬ سندیکای رفرمیستی تبدیل به یک سد در مقابل حرکت انقلابی کارگران خوهد شد. مارکسیستها در این تشکلها باید بصورت گرايش انقلابی در عمل بصورت مداوم و پیگیر و با به میدان کشیدن هرچه بیشتر جمعیت متشکل و دخالت دادن کارگران در امر خودشان٬ افق سازشکارانهء سندیکالیستها و رهبری رفرمیست آن را بعنوان یک سنت و یک پاسخ به مبارزهء کارگران در پروسهء انقلاب اجتماعی افشا و طرد کنند. مبارزهء اقتصادی کارگران را بموقع رهبرى و سازماندهى کنند و تشکلها را بموقع آمادهء ایفای نقش سیاسی خود در جامعه کنند.
آنارشیستها:
منظور اينجا سنت تاريخى آنارشيسم نيست٬ بلکه سياست آنارشيستى در قبال مبارزه جارى کارگرى است. اینان وارونه سنديکاليسم هستند و به اعتصاب از دریچهء صرف سیاسی و ابزاری برای قدرت گیری حزب سیاسیشان نگاه میکنند. ما مخالف حرکت بسوى قدرت نيستيم اما خط مشى حزب کارگرى و مارکسيستى را دراين زمينه را جدا از حرکت عمومى تر طبقه و توانش نميدانيم. انقلاب کارگرى نميتواند انقلابى باشد که کارگران از آن بيخبرند. هرجا حزب و طبقه دچار جدائى شدند٬ منافع ديگرى در هر دو مسلط شده اند. به اين معنا سياست آنارشيستى برخوردى يکجانبه و غير مسئول به مبارزه اقتصادی کارگران دارد. کلا به کارگران نه از دریچهء انسانی آن بلکه صرفا ابزاری در اختیار گروهها و احزاب آنارشیستی برای به قدرت رسیدن نگاه ميکند. مبارزه کارگر ثانوى است٬ هدفى نيست که بايد فرجام اين مبارزه باشد. تصوير اينها از اعتصاب و انقلاب تصويرى غير زمينى و غير اجتماعى است.
اینان سطوح مختلف مبارزه را به فراموشی میسپارند و وجود آگاهی طبقاتی کارگران در مراحل مختلف انقلاب را نادیده می انگارند. اینان کارگران را به مبارزه ای دعوت میکنند که هنوز انرژی آن تامین نشده است. نادیده گرفتن سطوح مختلف مبارزه از طرف اینان منجر به شکست و سر خوردگی طبقه خواهد شد که وظیفهء اپوزییسیون انقلابی است تا کارگران را از نتیجهء اقدامات عجولانه و بررسی نشده آگاه کند.
رفتار در اعتصاب
با پسشرفت اعتراضات واعتصابات جزئی و تبدیل آن به اعتصابات طویل المدت٬ برای هدایت اعتصاب تدابیر و اشکال سازماندهی جدیدی را می طلبد و این امر در کشورهای با دولت عريان سرکوبگر و فاشیست دو چندان میشود.
اعتصاب در کشورهای با نظام سرکوبگر
در کشورهایی که دولت سرکوبگر بر آن حکومت میکند اعتصابات و اعتراضات اغلب خود به خودی رخ میدهد. این نشان میدهد که در این کشورها میتوان کارگران را در تشکلهای انقلابی بسیج و متشکل کرد. البته این امر با پیشرفت فزایندهء امر انقلاب در جامعه هرچه بیشتر فزونی میگیرد و برجسته تر میشود. در این کشورها که خواستهای صرفا صنفی "جنایت" محسوب میشود٬ و هر حرکت اقتصادی کارگران تبدیل به حرکت سیاسی میشود٬ بسیج کارگران به دور این نوع خواستها نقش مهمی بازی میکند. خواستهای کارگران باید با دقت مطالعه و تنظیم و بیان شود. این خواستها باید با اوضاع و احوال هر کشور و منطقه و هر کارخانه مطابقت داشته باشد و با اوج گیری انقلاب اجتماعی سطوح مختلف خواستها را مطرح کرد نه کم نه بیش. معمولا نمایندگان کارگری بطور مداوم و پیگیر توسط پلیس تهدید و دستگیر میشوند که برای جلو گیری از این امر باید رهبران اعتصاب شناخته نشوند وطرح خواستها به اشکال جمعی صورت پذیرد. ولی با اوج گیری اعتراضات اجتماعی این امر بی رنگ میشود و رهبران توانایی مستقیم رهبری را خواهند داشت. باید سعی کرد که برای کوچکترین مسائل و خواستهای کارگری از طریق آرای جمعی عمل کرد و جمع هر چه بیشتر کارگران را با مبارز برای خواستهایشان درگیر کرد. مسئلهء مهم دیگر مقابله با گروههای فاشیستی در هنگام حمله به اعتصاب میباشد که در این موقع بهترین راه بیرون آمدن از سايه و تبدیل امر اعتصاب به یک امر توده ای است. باید به آن ابعاد اجتماعی و در صورت امکان ابعادی جهانی داد و توده ها و سازمانهای خارج از کشور را به حمایت از اعتصاب فراخواند.
بايد بصورت مداوم سازمانهای "کارگری" وابسته به دولت را در میان کارگران افشاء و در عمل نشان داد که در سرکوب کارگران با سرمایه داران هم پیمان هستند. باید ازعملکردهای آنارشیستی و افقهای آن دوری جست و تنها زمانی خواست و عملی را در پیش گرفت که مطمئنا بدانند انرژی و امکان دست یابی به آن میسر است. در این مواقع به لحاظ سرکوب گرایش به تدابیر سازشکارانه و رفرمیستی جهت بدست آوردن خواستها عمده میشود. اپوزیسیون انقلابی وظیفه دارد این گرایش را افشا و گرایش انقلابی که همان عمل متکی به قدرت توده کارگران میباشد را جایگزین کند. این گرایش سازشکارانه بعلت سرکوب سریعا رنگ میبازد و تودهء کارگر عمل انقلابی را میطلبد. وظیفه اپوزیسیون انقلابی است که هر چه بیشتر حرکت سازشکارانه را همراه با رهبران آن افشاء کند و نفوذ خود را در طبقه گسترش دهد.*